به نام خدا
بین دنیای مجازی و واقعی فاصله ای هست که جز با حسرت پر نمیشه ،تو این رو می دونی ، ولی چرا باز گرفتار
میشی ، چون جلوی خودت رو نگرفتی و زیاده روی کردی ،حالا عاشق شدی ،دنبال یه راهی برای وصال می گردی
، اما رسیدن سرابی بیش نیست .
همون فاصله ی بین دنیای مجازی و واقعی می تونه هزار هزار مانع ایجاد کنه ، حالا بر فرض مثال که تو و اون کاملا هم دیگه رو شناخته باشید ، مناسب و هم کفو هم دیگه باشید. اما بالاخره یکی از اون هزاران مشکل دامنگیر شما هم میشه ، اگر شما همدیگه رو خواستید اما خانواده ها مانع شدند گله نکنید ، اگه شما
جای اونها بودید چه می کردید ؟ چطور به کسی که ندیدید و نشناختیداعتماد می کردید ؟ قبول کنیم که مخالفت خانواده ها یه چیز عادیه ، حالا که این عشق نتیجش چیزی جز حسرت نیست حالا که میشه با کنترل خودمون جلوی چنین عشقی رو گرفت چرا این کار رو نکنیم ؟
من با اینکه وقتم رو با او بیهوده تلف نمی کردم و بحث های خوب و انسان سازی می کردم اما با زیاده روی در چت بلایی سر دل خودم آوردم که جز با کمک خدا جبران پذیر نیست .
خدایا ! اگه تو به فریاد دلم نرسیده بودی الان از غصه مرده بودم .
دوستان اگر به عقب بر می گشتم دیگه هرگز راهی رو که الان اومدم نمی رفتم . خیلی پشیمونم .
عجب دنیاییه ، هر کس مشغول کا رخودشه ، هر کس به فکر خودشه ، هیچ کس پیدا نمیشه یه ساعت بیاد
بنشینه پای درد دلت ، هر کس از دستش بر اومده دلت رو شکسته و دلت پر از درد شده و تو به شدت احساس تنهایی می کنی یه سنگ صبور می خواهی که حرفای ساده ی دل تنگت رو بشنوه اما کسی پیدا نمیشه دردات هی رو هم تلنبار میشه ، همین طور عقده ها تو دلت جمع میشه ، خدایا من ازت چیزی نمی خوام ، من فقط یه همزبون می خوام که درکم کنه و سنگ صبورم باشه ، خدایا ! مولا علی هم با اون عظمتش بعد از زهرای عزیزش ، کسی رو هم که پیدا نمی کرد می رفت درد دل هاش رو به چاه می گفت ، منم آدمم ، منم احتیاج دارم ، تو همین شرایط بد ِ روحی هستی که پا می ذاری تو دنیای نت ،اینجا باید خیلی مواظب خودت باشی ، چون با یه کلیک ساده رو لینکی که نباید کلیلک کنی می تونی خدا رو به خشم بیاری ، اما خب تو همین محیط آدمهای خوب هم کم نیستند ، خیلی اتفاقی یکی مثل خودت رو پیدا می کنی ، یکی که مثل تو از درد بی همزبونی و تنهایی پناه برده به چت ، تو دلت یه ذوقی پیدا میشه ، شروع می کنی به چت کردن ، یه روز ، دو روز ، هر روز ، هر روز ، کم کم داری از اون افسردگی نجات پیدا می کنی ، این همون همزبونیه که همیشه آرزوش رو داشتی ، فکر و ذکرت میشه حرف زدن با اون ، فردا چی بگم ، پس فردا در مورد چی صحبت کنم ، کم کم بهش عادت می کنی ، بعد وقتی شناخت بیشتری حاصل میشه اعتماد می کنی و درد دلات رو بهش میگی ، داره حالت خوب میشه ، دیگه احساس تنهایی نمی کنی ، اما زیاد خوش خیال نباش این آرامش قبل از طوفانه . تو یادت رفته که آدمی ، دل داری و آدمی اگر با یه سنگ هم یه مدت یه جا بمونه بهش عادت می کنه و بهش یه انس و الفتی پیدا می کنه ، چه برسه به اینکه یه مدت با یه آدم مثل خودت که دل داره و می تونه احساساتت رو به جوش بیاره دمخور باشی ، شک نکن که بالاخره بهش وابسته میشی نه بیشتر از اون بالاخره بهش دل بسته میشی ، وای به روز دلت قبل از اینکه بفهمی عاشقت کرده ، حالا اگه طرفت جنس مخالف باشه روزگار با تو بازی سخت تری می کنه . خدایا من باید چیکار می کردم من فقط واسه دل تنگم یه همزبون می خواستم ، آخه این چه تقدیریه ؟
خدا : بنده ی من یادت رفت اگه خواسته ای داشته باشی و از راهش به خواستت نرسی از بیراهش اصلانمی تونی برسی .
ای وای برمن ، چه دیر به خودم اومدم ، حالا من موندم و یه کویر تنهایی چه کنم
که هنوز دوسش دارم و نمی تونم فراموشش کنم و هنوز دلم براش تنگ میشه .
دوستان وقتی می خواهید کامنت بذارید مواظب دل نازک و شکسته ی من هم باشید ، سعی کنید زخم زبون نزنید ، من به خاطر شما خودم رو آیینه ی عبرت کردم .
به نام تنها خدای تنهایان
سلام دوستان
سخته یکی عاشقونه دوست داشته باشه ولی بازم تنها باشی ، سخته مجنون باشی اما هیچ وقت دستت به لیلی نرسه ، سخته تو یه کویر غربت تک و تنها بمونی و رنگ بارون رو نبینی ، سخته تا زنده ای چشمات حیرون بشن و دنبال یارت بگردن ، سخته عاشق باشی ولی رسیدن برات فقط یه سراب باشه و فراق تقدیر همیشگیت ، وای خدا ! من چه به روز دلم آوردم ، من یه دختر جوانم که یه روزی چنین عشقی رو حتی قبول هم نداشت اما تو یه محیط چت اونجایی که فکرشم نمی کردم عاشق شدم ، سوختم ، گُر گرفتم و خاکستر شدم ، نه ، فکر نکن من خطایی کردم ، تنها خطای من غافل شدن از دلم بود ، یادم رفته بود که منم آدمم ، منم دل دارم ، خیلی به خودم مطمئن بودم ، می گفتم این عشقا کشکه اما حالا میگم نیست . خام بدُم ، پخته شدم ، سوختم ، عاشقی آموختم ، دوستان اگر خدا یاری کنه می خوام بیشتر از تجربه ی تلخم براتون بگم تا انشاالله شما تو برهوت تنهایی که من توش گرفتار شدم گرفتار نشید . به هیچ وجه قصد نصیحت یا منع کردن شما از چت ندارم ، رطب خورده کی منع رطب کند ؟ فقط می خوام آیندتون رو پیش چشماتون بذارم تا با چشم باز تصمیم بگیرید و بدونید پا تو چه راهی می ذارید . اینم بگم که من دارم از یه عشق پاک حرف می زنم نه از یه هوس زود گذر . اگر عمری باقی بود باز هم میگم تا بیشتر ذهنتون باز بشه .