سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 89/8/30 | 11:53 عصر | کاتب: سرگردان عشق

سلام

این اولین واژه ایست که آغاز می کند داستانی را که پایانی ندارد.

داستانی که سرنوشتی حقیقی است و بازیگرانش دل ها.

و من میخواهم از امشب برای شما از این داستان بنویسم. ازین داستان آشنا اما غریبه.

یکی بود، یکی نبود

...

نه، اینطوری نمیشه حرفام رو گفت. میخوام واضح تر بگم. از غم هایی که کشیدم. از دردهایی که هنوز می کشم.

از کابوس شکستن دل تا خورد شدن دل خودت

از رنگین کمونی که کم کم شد سیاه سیاه

و از بازگشت رنگ ها به تاقچه ی دلم

میخوام کم کم از همه ی اینا براتون بگم

امیدوارم بتونم با گفتم تجربه هام، کمکی کرده باشم

پس با من همراهی کنید





  • فال حافظ
  • تکاب بلاگ
  • آنکولوژی
  • تربیت بدنی