سلام
دوستای عزیزم، امیدوارم حال همتون خوب باشه
ببخشید که اینبار اینطوری می نویسم
میدونم اینجا جای این نوع حرفا نیست
هرچند من وقتی متن هم می نویسم متنام به دردی نمی خوره
امشب بعد از چند سال دوباره تنهایی اومده سراغم
من یه زمانی با کارای اشتباه و نادونی ها و بی عقلیهام یه مرداب پر از لجن واسه خودم ساخته بودم و هر لحظه بیشتر و بیشتر توش فرو می رفتم
یه روز یه فرشته ی مهربون از سمت خدا اومد و من رو ازون مرداب بیرون کشید و بهم ایستادن رو یاد داد
بهم بزرگ شدن رو یاد داد
بهم خندیدن رو یاد داد
نشونم داد چجوری خدا رو پیدا کنم
امشب اون فرشته ی مهربون از پیشم رفت
همونطور یهو که اومده بود، یهو رفت
حسرت یه خداحافظی به دلم موند
حسرت اینکه بگم چقدر ازش ممنونم به دلم موند
خواهش می کنم برام دعا کنید
دعا کنید توی این دنیا کم نیارم و همونطوری که اون فرشته بهم یاد داد زندگی کنم
اون فرشته ی مهربون رو هم دعا کنید خدا همیشه مراقبش باشه
شما رو به امام حسین قسم دعا کنید