سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 86/7/30 | 9:16 عصر | کاتب: دوست دانا

بسم رب المهدی

 نمی دونم چرا وقتی می خوام بگم سلام  اولین کسی رو که شایسته سلام می دونم تویی، لبانم از سلام به غیر تو بسته میشه پس؛ سلام بر دل غمینت مولای من و به لحظه لحظه زندگیت ؛ السلام علیک حین تقوم م حین تقعد، السلام علیک حین ترکع و تسجد ، السلام علیک بجوامع السلام 

و اما سلام به تو دوست عزیز و خواننده جان 

یادش بخیر ( البته چون عاقبتش بخیر شد میگم یادش بخیر) سه سال پیش اواخر اسفند آخرین روزهای کلاس آموزش ICDL  رو در آموزشگاه نزدیک منزلمان می گذراندم آخرین درسی که به ما دادند نحوه سرچ و چت بود وقتی چت کردن رو  بهمون یاد دادن چقدر سر کلاس با دوستم خندیدیم دو نفری نشسته بودیم و چت می کردیم و مردم رو سر کار  گذاشته بودیم و اصلا متوجه گذر زمان نبودیم با خاموش شدن رایانه ( فارسی را پاس بدارید) و تذکر استاد برای ترک کلاس تازه فهمیدیم کلاس تموم شده از اون روز بود که مزه چت حسابی به دهانم مزه کرد .

وقتی به خونم برگشتم و خواهرم رو دیدم اولین سوالی که ازش کردم این بود که  چطوری میشه با رایانمون چت کنم اون بنده خدا هم که فکر نمی کرد من بعدها ....  گفت: کاری نداره فقط باید یا هو مسنجر رو برات بریزم .... و من رسما وارد دنیای گفتگوی مجازی شدم.

یادم میاد اوایل فقط برای تفریح و سرگرمی چت می کردم حتی یادم با دختر دایی ایم از ده شب تا نزدیکهای صبح  کلی چت کردیم و جک نوشتیم ، خندیدیم و مردم رو سرکار گذاشتیم البته توی پرانتز باید بگم که این شوخیها و جکها در حد مجاز خودش بود.

یادم  برای اولین بار یکی خواست من رو اَد کنه و مثلا باهام دوست شد اون خیلی سریع تایپ می کرد  و من خیلی کُند بودم و مدام از من می خواست زودتر جوابش رو بدم  چقدر حرص می خوردم ! نمی دونم چند ماهه به دنیا اومده بود اصلا نمی گذاشت من حرف بزنم.بعدش که دیدم جلوش کم میارم  و دیدم که ادم درست و حسابی نیست مدام از من می خواد که براش عکسم رو بفرستم دیگه جوابش رو ندادم.

بعد از مدتی خدا زد پس کلم و به این فکر افتادم که از چت استفاده خوب بکنم و به قولی مثبت چت کنم اونم یک جریاناتی واسه خودش  داره .....                                                                                                                              ادامه دارد 




تاریخ : جمعه 86/7/27 | 1:54 صبح | کاتب: دوست دانا
 

بسم رب المهدی

 دلم می خواد اولین سلامم رو به کسی بدم که همیشه درهمه مراحل زندگی کمکم کرده و اگر دعا و یاری او نبود من همچنان درخواب غفلت ودرهدر دادن لحظات ناب زندگی ام با تو جیهاتی که جز القائات شیطان چیز دیگری نبود غرق و غرق تر می شدم. توجیهاتی که فقط عقلم رو متقاعد می کرد اما دلم همیشه نا راضی و پر اضطراب بود و لذت بخش ترین چت دنیا ( چت با خدای خوبم) رو فراموش کرده بودم.
     وبعد سلام به تو
به تو که با اعماق وجودم درکت می کنم. می دانم  خودت  از وضعیتی که داری قلباً راضی نیستی می خوای یک جوری نجات پیدا کنی اما نمیشه، خیلی برات سخته، صد بار تصمیم گرفتی و گفتی دیگه این دفعه، دفعه آخر با همه دوستان مجازیت خداحافظی کردی و رفتی ولی این رفتن فقط دو روز دوام داشت آنقدر دلت تنگ شد که دیگه تحمل نکردی و برگشتی، آنقدر با چت عجین شدی که حاضری  پولت رو که می تونی بهترین کارها رو باهاش کنی  (حتی اگر شده از پس اندازت استفاده کنی) صرف خریدن کارت اینترنت کنی و دوست داری هر کادوئی که برات میارن یک کارت اینترنت پر ساعته باشه. و حتی حاضری درخواست پدر و مادرت رو به خاطر اینکه به دوست یا دوستان مجازیت بد قولی نکرده باشی انجام ندی و اگر خیلی احترامشون رو داشته باشی موقع استراحت کردنت انجام بدی و چقدر ازآمدن مهمانانی که مزاحم چت کردنت میشن ناراحت میشی . وقتی می خوای یک برنامه ریزی برای خودت کنی  همه برنامه هات بر مبنای ساعت چت کردنت، و چقدر خوشحال میشی وقتی  دوست یا دوستان مورد علاقت رو که اصلا نه دیدی نه می دونی راست میگن یا دروغ on  می بینی و گاهی چقدرمنتظرشون می مونی .... وخیلی چیزهای دیگه که فقط من و تو می دونیم  و بهتر بین خودمون باقی بمونه.
اما من می خوام بهت بگم؛ دوست خوبم، لذت ترک چت آنقدر شیرین است که دلم نیامد در این احساس تنها باشم دوست دارم که در این احساس  این بار تو با من همراه شوی و من رو درک کنی

     برای اینکه بدونی من چطوری وارد دنیای تو شدم بهتر یک کمی از خودم برات بگم  تا شاید سر گذشت (چتی
) من تو را وارد دنیای من کنه.
                                                
ادامه دارد...





  • فال حافظ
  • تکاب بلاگ
  • آنکولوژی
  • تربیت بدنی