سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 89/9/17 | 12:7 صبح | کاتب: سرگردان عشق

سلام

حال دوستای خوب من چطوره؟

قبل از اینکه شروع کنم به نوشتن متن امشب، باید از همتون بابت این تأخیری که بین متنا افتاد معذرت خواهی کنم

پرسیدم از هلال ماه، که چرا قامتت خم است

آهی کشید و گفت: که ماه محرم است

گفتم که چیست محرم، با ناله گفت

ماه عزای اشرف اولاد آدم است

فرا رسیدن ماه محرم رو به همتون تسلیت میگم و عاجزانه از همتون میخوام برام دعا کنید

خوب، حالا برسیم به موضوع بحث امشب

امشب میخوام براتون یکی دیگه از گم شده هام بگم

گم شده هایی که پیشم بودن اما نمیدیدم

یعنی اصلا احساس نمیکردم که ببینم یا نبینم

نه

این درست نیست

احساس میکردم

خیلی هم احساس میکردم

اما قدرتش رو از دست داده بودم

شده بودم عینهو اون مثله که میگن آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

مدتها بود که قدرت هیچ کاری رو نداشتم

اینقدر به غم و گریه و مرگ و اینجور چیزا فکر می کردم که دیگه شده بودم عین یه مرده ی متحرک

تا میومدن و ازم میپرسیدن چمه، سریع جواب سر بالا میدادم و صدام رو میبردم بالا و دعوا ...

وقتی بهم میگفتم این کارا چیه میکنی

با خودم میگفتم اینا اصلا درکت نمیکنن و دوباره دعوا...

اما خداییش ته دلم میدونستم نگرانمشبا تا صبح پای کامپیوتر میشستم و توی اینترنت میگشتم و آهنگ گوش میدادم و گریه میکردم

وقتی هم که مامانم نصفه شب میومد و میگفت چرا دارم اینطوری میکنم میگفتم برو ولم کن

میگفتم شماها که نمیدونید توی دلم چیه پس بزارید خودم به درد خودم بمیرم

دوباره دعوا...

مامان و بابام همیشه مهربون بودن حتی وقتی من سرشون داد میکشیدم بازم چیزی نمیگفتن

هیچ وقت یادم نمیره روزی که از خونه زده بودم بیرون و 8 ساعت توی باغ رو به روی خونمون نشستم و گریه کردم

از خونه هی بهم زنگ میزدن

اما جواب نمیدادم

وقتی بعد از اون همه وقت با اون وضعی که داشتم برگشتم خونه

مامانم تا من رو دید زد زیر گریه و از حال رفت

تا روم رو برگردوندم دیدم بابام با همه ی بزرگیش داره گریه میکنه

نشستن و بهم گفتن تو خوب باش ما هر کاری برات میکنیم

نگاهشون که میکردم و میدیدم دارن گریه میکنن بخاطر من، از خودم بدم میومد

دلم نمیخواست اینجوری باشم

برای همینم دیگه اونجوری نموندم

پدر و مادر فرشته هایی هستن که از طرف خدا ماموریت دارن مراقب ما باشن

فرشته های مهربونی که حتی یا وجود همه ی بدی های ما حاضرن جونشون رو برامون بدن تا یه خار توی پامون نره

قدر فرشته هامون رو بدونیم

قبل از اینکه فقط خاطره بمونه و یه مشت حسرت و ...

خدایا

از ته دلم بخاطر همه ی بدیهام پشیمونم

میدونم خیلی بدی کردم، اما میخوام جبران کنم و پدر و مادرم ببخشنم

پس سایشون رو همیشه روی سرم نگه دار

ببخشید که اینبار هم متنم خیلی بد بود و حوصلتون سر رفت

نمیدونم چند وقته چرا نمیتونم خوب بنویسم

برام دعا کنید

مُحرم ماه غم نیست، ماه عشق است

مُحرم، مَحرم درد حسین است





  • فال حافظ
  • تکاب بلاگ
  • آنکولوژی
  • تربیت بدنی